برای آینده ... (بهترین الگوی پیشنهادی برای حکومت ایران)
مسعود کریمی بیرانوند
مهمترین سوال برای طرفداران تغییرات اساسی در ایران این است که حکومت آینده ی ایران باید چگونه باشد؟ متن حاضر در سه بخش به سوال مزبور پاسخ می دهد.
1- شیوه ی به حکومت رسیدن:
این که حاکم مانند بسیاری از شاهان و دیکتاتورها به وسیله زور و استیلا به قدرت برسد، قطعاً مطلوب نیست. همچنین شیوه حکومت موروثی، خلاف عدالت است. امروزه مردم سالاری به یک ارزش جهان شمول تبدیل شده است و مردم حق دارند فرمانروایان خود را انتخاب کنند و نیز هر فردی باید فرصت انتخاب شدن برای حکومت را داشته باشد. کسانی مثل هوتن در ایران باستان درباره ی مردم سالاری سخن گفته اند؛ لیکن تا همین چند دهه پیش مردم ایران تجربه انتخاب فرمانروای سرزمین خود را نداشتند.
البته طرفداران آریستوکراسی(اشراف سالاری) و الیتیسم (نخبه سالاری) انتقاداتی به نظام دموکراسی همگانی وارد کرده اند. شاه اشکانیان در ایران باستان توسط مجلس مهستان (بزرگان) و نه عموم مردم برگزیده می شد. افلاطون معتقد بود، دموکراسی حکومت جاهلان است؛ چرا که رأی اکثریت نادان بر اقلیت دانشمند برتری دارد.
علیرغم انتقاد بالا نمی توان مانند گذشته حکومت را به نجیب زادگان سپرد و مردم را از حق رأی محروم کرد. بسیاری از کشورها برای حل این مشکل انتخابات دو مرحله ای را در پیش گرفته اند. مثلاً در نظام های پارلمانی، نخست وزیر توسط نمایندگان مردم انتخاب می شود. رییس جمهور آمریکا هم توسط الکتورها یعنی منتخبان مردم هر ایالت، انتخاب می شود. در نتیجه بهتر است در ایران هم مردم هر استان ابتدا افراد خبره ای را انتخاب کنند، تا آن ها هم والی ایران را برگزینند.
2- ویژگی های حاکم:
اولین لازمه حکمرانی این است که فرد توان و تجربه لازم برای امر خطیر حکومت را داشته باشد و در یک کلام حاکم باید مدیر و مدبر باشد.
ویژگی دوم این است که علم و دانش کافی برای سیاستگذاری و قانونگذاری را داشته باشد و طبیعی است که قوانین حکومتی باید مبتنی بر نظام ارزشی جامعه باشد، خصوصاً اینکه مردم آن جامعه به یک برنامه ی زندگی الهی ایمان داشته باشند. در ایران باستان اصطلاح «شاه موبد» برای برخی از شاهان به کار می رفت که در امر دین یاری سرآمد بودند. در ایران امروز هم چون اکثریت قریب به اتفاق مردم مسلمان هستند، حاکم باید در مورد احکام اسلام تخصص داشته باشد و به قول معروف فقیه باشد.
سومین ویژگی این است که حاکم بیش و پیش از هر کسی به ارزش ها و قوانین پایبند بوده و به قول معروف عدالت داشته باشد. دیاکو؛ نخستین شاه ایران، به خاطر سابقه ای که در دادگری داشت، از طرف بزرگان قبایل ماد به قدرت رسید.
3- کنترل حکومت
حکمرانان غیرمعصوم ممکن است دچار خطا یا فساد شوند؛ لذا بهتر است حکومت به گونه ای مهار شود. سه راهکار برای مهار افسارگسیختگی فرمانروایان تجربه شده است:
راهکار نخست تفکیک قوا و جلوگیری از تجمیع قدرت است. یعنی به جای یک قوه ی واحد، همزمان سه قوه ی مستقل یکدیگر را کنترل کنند.
اینکه هر جامعه ای نیاز به تقسیم کار دارد حرف درستی است؛ اما از آنجا که حکومت و جامعه باید یک کل به هم پیوسته باشد، لازم است یک قدرت واحد در راس این هرم وجود داشته باشد؛ لذا در ایران هم بهتر است مانند بسیاری از کشورهای دنیا یک شخص یا نهاد فراتر از قوای حکومتی به عنوان محور وحدت و ثبات وجود داشته باشد و ذیل آن قوای چندگانه را مستقل از هم تعریف کرد.
راهکار شایع دیگر برای مهار حاکمان، تعیین سقف زمانی برای دوران حکومت آن هاست. به عنوان نمونه در بسیاری از کشورها، رییس منتخب جمهور تا چهارسال در قدرت می ماند و یک شخص نمی تواند بیشتر از دو دوره متوالی رئیس جمهور باشد.
ایرادی که به این شیوه وارد است، این است که اگر شخصی برای بیش از مدت معین در قانون، شایستگی حکومت داشته باشد و مردم نیز به او رضایت دهند، چرا باید از ادامه کار وی جلوگیری کرد؟ ضمن اینکه تعیین دوره ی زمانی مشخص می تواند، نوعی امنیت ضمنی برای منتخب مردم تا پایان دوره به ارمغان بیاورد که خود موجب فساد است.
راهکار سوم نظارت مستمر همگانی است. بهتر این است که فرمانروایی نه دوره ای باشد و نه مادام العمر؛ بلکه مادام الصلاحیت باشد و همان نمایندگان مردم که حاکم را انتخاب کرده اند، دائما بر وی نظارت داشته باشند تا در صورت از دست دادن صلاحیت، بلافاصله او را عزل کنند.
هم اکنون طبق فصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران؛ فقیه عادل مدیر و مدبر توسط مجلس خبرگان منتخب مردم به صورت مادام الصلاحیت به رهبری جامعه رسیده است و قوای سه گانه مستقل از یکدیگر ذیل مقام رهبری بوده اند.
حال شما با در نظر گرفتن نکات گفته شده در این مقاله، چه حکومتی را برای آینده ی ایران پیشنهاد می دهید؟