محافظه کاری بلای جان انقلاب اسلامی
محافظه کاری بلای جان انقلاب اسلامی
مسعود کریمی بیرانوند
عبدالرحمن ابن خلدون، دانشمند مسلمان قرن هشتمی، در کتاب مهم "العبر" نظریه ای به نام "علم عمران" ارائه می دهد که بسیای آن را شروع علم جامعه شناسی دانسته و پدران جامعه شناسی در غرب مثل آگوست کنت را مدیون ابن خلدون دانسته اند. وی در مقدمه کتاب، با روش شناسی انتقادی خود به مطالعه تاریخ حکومتهای متعددی پرداخته است و با استفاده از مفهوم محوری عصبیت، سیر تطور دَوَرانی تاریخ را شرح می دهد.
از دید او همیشه یک گروه فاتح با استفاده از مزیت عصبیت بر حکومت مستقرپیروز می شوند، اما پس از تکیه دادن بر مسند قدرت، از عصبیت حاکمان و طرفدارانشان کاسته شده و شجاعت، مناعت و جسارت آنها جای خود را به محافظه کاری، تجمل گرایی و راحت طلبی می دهد تا این که گروه دیگری با عصبیت قویتر حکومت آن ها را سرنگون سازند و همین فرآیند تکرار می شود.
ویلفردو پارِتو اندیشمند معروف ایتالیایی نیز در نظریه گردش ادواری نخبگان، گروهی از نخبگان جامعه که می توانند حکومت را به چنگ آورند، دارای وزنه ی سنگینی از روحیات شیرصفت هستند وبا هجوم به ساختار و مناسبات موجود، نظم جدیدی مطابق امیال خود برپا می سازند و میان آنها عصبیت و یکرنگی وجود دارد.
اما بعد از رسیدن به قدرت و شکست دشمنان سابق، خشونت و تعصبشان منجر به نزاع و سرکوب درون گروهی می شود. گروه حاکم و حامیانش به تدریج روباهصفت شده و صفاتی چون تجمل گرایی و ترس که ناشی از منفعت طلبی و ملاحظه کاری است در آنها پدید آمده و زمینه شکست سقوط آنها توسط گروه شجاع و شیرصفت جدید فراهم می شود.
واقعیت این است که انقلاب اسلامی ایران پیش قراول قیام بزرگ مستضعفان بر مستکبران در تاریخ معاصر جهان بوده است و این مهم جز با داشتن روحیاتی چون رشادت، مناعت، قناعت و صبر میسر نمی شود. به نظر می رسد دو جریان عمده سیاسی کشور در پیمودن این مسیر دچار کاستی های قابل توجهی هستند. از یکسو اصلاح طلبان در معرض خطر رویگردانی از شعارها و اصول اساسی انقلاب اسلامی هستند و از این رو بیشتر به خستگان و نادمان انقلاب می مانند تا مصلحانِ آن. زیاده روی آنها در تجدیدنظرطلبی در آرمانها و خط قرمزهای نظام گاهی تا حد تلاش برای براندازی نیز پیش رفته است.
اما خطر محافظه کاری که اکنون محل تامل نگارنده است، چالشیست که اصولگرایان در معرض آن قرار دارند. اگر قرار باشد انقلابیون روزبروز دچار سستی و روزمرگی شده و تعصبشان نسبت به انقلاب کاسته شود، بی تعارف باید فاتحه آن را خواند. ان شاء الله در روزهای آینده با ذکر نمونه های واقعی، اقسامی از محافظهکاری که گریبانگیر طیف هایی از اصولگرایان و حتی مدعیان انقلابیگری است را ذکر خواهم کرد.
محافظهکاری و ژستِ بیطرفی
مسعود کریمی بیرانوند
قبلاً نوشتیم که یکی از چالشهای پیش روی انقلاب، حلول روحیه راحت طلبی و مسامحه گری در انقلابیون است. اکنون قصد داریم یک قسم از اقسام این معضل یعنی بیطرفی در انتخابات را بیان کنیم.
قصه از این قرار است که در دیدگاه اسلامی، پست و منصب نه "آش دهانسوز" بلکه "آتش جانسوز"ی است که انسانهای شایسته، تنها از سر وظیفه و ناچاری به آن تن می دهند. به فرموده امیرالمومنین علی (ع) در نامه پنجم نهج البلاغه خطاب به یکی از فرماندارانش: «حوزه فرمانرواییت طعمه تو نیست ، بلکه امانتى است بر گردن تو و از تو خواستهاند که فرمانبردار کسى باشى که فراتر از توست». به علاوه این بی رغبتی به پست و مسئولیت، درمورد مناصبی که انتخابی هستند نه انتصابی مضاعف می شود، زیراعلاوه بر مسئولیت ها و گرفتاری های بعد از قبول پست و منصب، باید مصائب شرکت در انتخابات را نیز به جان بخرد، آن هم در شرائط کنونی که متاسفانه هزینه های سرسام آور و شگردهای غیراخلاقی تبلیغاتی به جزء لاینفک انتخابات تبدیل شده است.
با این مقدمه بدیهی است که اگر افراد ارزشی و انقلابی از افراد اصلح حمایت نکنند، آنها در این میدان پرآشوب تنها مانده و راه به جایی نخواهند برد. این درحالی است که هم اکنون موانع قانونی و بهانه های خودساخته امکان این حمایت را عملاً به صفر رسانده است.
هنگامی که ما به عنوان یاوران اصلح به افراد و گروه های ارزشی و انقلابی برای جلب حمایت مراجعه می کنیم، متوجه می شویم که بخشی زیادی از آنها در ارگان ها و نهادهای نظارتی و قضایی، ارگان های نظامی و انتظامی، نهادهای امنیتی و اطلاعاتی مشغول به کار هستند (مثلاً قوه قضاییه و زیرمجموعه هایش، سپاه، ارتش، نیروی انتظامی، بازرسی ها و حراست های سازمانها و ادارات، شورای نگهبان و هیئت های نظارت بر انتخابات). به علاوه اکثریت قریب به اتفاق نیروهای مذهبی و ولایی به نوعی مسئولیتی در بسیج دارند (بسیج محلات، ادارات، دانشگاه ها و ...).
جالب آنکه به صورت موردی نهادهایی مثل بانک ها، دانشگاه ها و فروشگاه های بزرگ و غیره نیز به طور خودخواسته چنین شرط و شروطی را به اعضاء خود تحمیل کرده اند. حتی روحانیت که همیشه پیشتاز بوده است به عناوین مختلف سعی در نشان دادن بیطرفی دارد. از ائمه جماعت مساجد و ادارات گرفته تا مدرسان حوزه و مبلغان مذهبی و نمایندگیهای رهبری در ادارات و دانشگاه ها. بنده از یکی از اعضاء روحانیت مبارز لرستان شنیدم که تصمیم گرفته اند، زین پس به صورت مصداقی از کسی یا لیستی حمایت نکنند تا جایگاه رفیعشان خدشه دار نشود.
از همه عجیب تر این که شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی (بخوانید اصولگرایان) که با هدف پیروزی در همین انتخابات شکل گرفته است، صرفاً نظرسنجی در روزهای منتهی به انتخابات را ملاک حمایت قرار داده است (یعنی حمایت از کسانی که خودشان رای می آورند یا به عبارتی موج سواری) و تا پیش از آن حمایت افراد و احزاب اصولگرا از افراد خاص را نشانگر تمرّد و وحدت شکنی آنها می داند. زجرآورتر از همه این که تبِ بیطرفی به یک اپیدمی در میان مذهبی ها تبدیل شده است و ریز و درشت آنها اظهار می کنند که ارزش ندارد، خودشان را خرج این و آن کنند.
در حالی که مردم مسئولیت نظام و مشکلات خود را متوجه همین قشر مذهبی و ولایی می دانند، اما عملاً در صحنه انتخابات ها این افراد و گروه های دیگر هستند که برنده رقابت شده و بر مسند امور می نشینند. قطعاً ما در مقابل این مشکلات مسئول هستیم؛ چرا که وقتی با محافظه کاری اجازه پیروزی به افراد ناصالح و نالایق را دادیم، باید قبل از همه چوب آن را بخوریم. به قول امام رضا علیه السلام: «بایستی که به معروف امر و از منکر نهی کنید تا [اگر اینکار نکردید] افراد بد کردار بر شما مسلط خواهند شد و خوب هایتان دعا می کنند اما مستجاب نمىشوند» (اصول کافی، ج5، ص56)
محافظه کاری و منفعت گرایی مصلحت مآبانه
مسعود کریمی بیرانوند
تعدادی از متفکران آمریکایی، انتخابات در نظام لیبرال دموکراسی را با بازارآزاد مقایسه کرده اند که در آن رأی نقش پول را ایفا می کند و انتخابات به مثابه "نمایشگاه عرضه کالا و خدمات" می مانَد. آنگونه که آنتونی داونز در فرضیه «رای دهنده عقلانی» می گوید؛ رای دهندگان در قبال دریافت خدمات احتمالی از سوی انتخاب شوندگان، رأی خود را به آنها می دهند. از خطرات این نگاه سودمحورانه به انتخابات، این است که بازیگران سیاسی (انتخاب شوندگان، انتخاب کنندگان و واسطه ها) ممکن است به جای پرداختن به خیر عمومی و مصالح جامعه به زد و بندها و معاملات زودبازده و دو یا چندطرفه روی آورند.
متاسفانه در کشور ما به رغم آنکه باید مردمسالاری دینی حاکم شود، کم نیستند کسانی که به خاطر منافع شخصی و گروهی رای می دهند و یا بالاتر از آن رای جمع کرده و بدتر از آن؛ رای می سازند. متاسفانه این روند غلط تا جایی ادامه داشته که رسماً دلالها و کارتلهای انتخاباتی با به عهده گرفتن تبلیغات انتخاباتی برای کاندیداهای اجاره ای و حرف گوش کن، پس از پیروزی در انتخابات عملاً چند برابر هزینه های خود را کاسب می شوند (فروش پست ها، برنده شدن در مناقصه ها و مزایده ها با استفاده از رانت اطلاعاتی و از این دست روشهای کثیف).
طبیعی است که این منفعت خواهی رذیلانه از اقشار به ظاهر مذهبی و مدعیان اصولگرایی و انقلابیگری به دور است. دور از انتظار است که آنها در ازاء وعده غذایی، دریافت وجهی و یا وعده شغل و جایگاهی به نامزدی رای داده و از او حمایت کنند. با این حال بخشی از آنها دچار نوعی منفعتگرایی مصلحت مآبانه هستند. آنها برای حمایت یا عدم حمایت از یک شخص یا فعالیت، استادِ پیش کشیدن انواع توجیهات و مصلحت اندیشی های متحیرالعقول هستند، حال آن که به راحتی می توان فهمید؛ در پسِ این آسمان و ریسمان بافتن ها همان منافع شخصی و گروهی نهفته است.
به رخ کشیدنِ توانایی های خود و گلایه از بی توجهی دیگران به آن، مقایسه دائم بین خود و افراد دارای منصب و جایگاه، تخریب و نفیِ دیگر افراد برای اثبات خود و نداشتن هیچ تحرّک و ایثاری در جهتِ شعارهایی که از آن دم می زنند مگر در صورتی که سهم و جایگاهِ آنها محفوظ باشد، از جمله نشانه های رفتاری این دست از منفعت اندیشان مصلحت مآب است.
متاسفانه مشکلی که آنها برای پیشبرد اهداف نظام اسلامی و منویات رهبری و خدمت به جامعه و محرومان ایجاد می کنند، دشوارتر از کسانی است که علناً به دنبال اهداف و منافع شخصی و گروهی هستند. به زعم نگارنده بهترین راه مقابله با آنها برملاساختن شخصیت و نیات واقعی شان به صورت غیرمستقیم است.